پایگـــــاه مقاومـــــت بسیــــج حضرت علـــــی اصــــغر (ع) ابهر
*کار با خدا خستگی و دلسردی ندارد*
منوي اصلي
مطالب پيشين
موضوعـــــات سـايت
کارنامه عمليات ها
جنگ دفاع مقدس
لينک همسنگرها
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره ما

سلام این سایت توسط بسیجیان پایگاه مقاومت بسیج حضرت علی اصغر (ع) راه اندازی شده است. هدف از این سایت اطلاع رسانی از فعالیت های این پایگاه برای عموم می باشد. منتظر نظرات،انتقادات و پیشنهاد های شما عزیزان هستیم
جستجو

وصيـــت شهدا
وصيت شهدا
آرشيو مطالب
لوگوي همسنگر ها
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردي

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


ابر برچسب ها

دل نوشت:

چشمات کو برادرم..!!

فداش کردی..؟؟

برای چی..؟؟ برای کی..؟؟

برای دفاع از ناموست..!!

خوب شد..!! خوب شد

که امروز دیگه نیستی..!!

نیستی تا ببینی..!!

بعضی ها که ادعای روشنفکری میکنن

چه طوري لباس میپوشن..!!

چگونه رو حرفای شما پا میذارند..!!


برچسب ها :
چهار شنبه 18 تير 1388برچسب:شهادت * بسیج * عکس شهدا, ساعت 3:23

افسران - این تک تیرانداز را می شناسید ؟

بیاید این تک تیر انداز رو بشناسیم؟

یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
ترق!
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!

شهید زرین تک تیراندازی بود که صدام برای زنده و مرده آن جایزه گذاشته بود .

روحش شاد و یادش گرامی باد


برچسب ها :


برچسب ها :
یک شنبه 15 تير 1393برچسب:شهادت * بسیج * عکس شهدا, ساعت 2:18

گنجشکی با عجله و تمام توان

به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

پرسیدند : چه می کنی ؟

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست

و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و...

آن را روی آتش می ریزم !

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو

می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،

اما آن هنگام که خداوند می پرسد :

زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!


برچسب ها :

موضوع : مطالب آموزنده و عکس تاثیر گذار ,   , 
یک شنبه 15 تير 1393برچسب:شهادت * بسیج * عکس شهدا, ساعت 2:17

پرسید : ناهار چی داریم مادر ؟

مادر گفت : باقالی پلو با ماهی...

با خنده رو به مادر کرد و گفت :

ما امروز این ماهی ها را می خوریم و

یک روزی این ماهی ها ما را می خورند...

چند وقت بعد...

عملیات والفجر 8...

درون اروند رود گم شد...

و مادر...

تا آخر عمرش ماهی نخورد.....


برچسب ها :


برچسب ها :


برچسب ها :


برچسب ها :


برچسب ها :
دو شنبه 9 تير 1393برچسب:شهادت * بسیج * عکس شهدا, ساعت 2:59


برچسب ها :

شادی روح شهید حاج ابراهیم همت صلوات


برچسب ها :

شادی شهدا صلوات



برچسب ها :



برچسب ها :


برچسب ها :

و ما چی ؟...........


برچسب ها :
دو شنبه 9 تير 1388برچسب:شهادت * بسیج * عکس شهدا, ساعت 2:44

تا حالا چند تا به آقا امام زمان عج

قول دادی و عمل کردی ؟ .......


برچسب ها :


برچسب ها :

شادی شهدا صلوات


برچسب ها :


برچسب ها :
نگاه ها همه بر روی پرده سینما بود.


اکران فیلم شروع شد،


شروع فیلم سقف یک اتاق دو دقیقه بعد همچنان
سقف اتاق, سه, چهار, پنج, .......,هشت دقیقه اول
فیلم فقط سقف اتاق!

فیلم 8 دقیقه ای كه هيچكس تحمل نكرد


صدای همه در آمد.




اغلب حاضران سینما را ترک کردند.

​​

ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین و به بيمار
قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید .


فیلم 8 دقیقه ای كه هيچكس تحمل نكرد

زیرنویس فیلم،

این تنها ۸ دقیقه از زندگی این جانباز بود و ما طاقت نداشتیم ...

برچسب ها :
پنج شنبه 5 تير 1393برچسب:شهادت * بسیج * عکس شهدا, ساعت 5:14

اهمیت دادن به نماز اول وقت، در برابر دیگر کارهای زندگی.

امیر دلاور، سردار دربندی، از هم رزمان شهید بزرگوار علی صیاد شیرازی می گوید: «در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلی کوپتر. دیدم ایشان مدام به ساعت شان نگاه می کند. علت را پرسیدم. گفت: موقع نماز است. همان لحظه به خلبان اشاره کرد که همین جا فرود بیاید تا نماز را در اول وقت بخوانیم. خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست، اگر صلاح بدانید تا مقصد صبر کنیم. شهید صیاد گفت: اشکالی ندارد، ما باید همین جا نماز را بخوانیم. هلی کوپتر نشست. با آب قمقمه ای که داشت، وضو گرفتیم و نماز ظهر را همگی به امامت ایشان اقامه کردیم».


برچسب ها :
هیچ می دانی صاحب این
پوتین ها کجا رفته اند؟

چرا رفته اند؟
شهدا شرمنده ایم


برچسب ها :
چهار شنبه 4 تير 1388برچسب:شهادت * بسیج * عکس شهدا, ساعت 3:54


برچسب ها :

موضوع : گزارش واحد فرهنگی پایگاه ,   , 

برای شادی روح شهدا صلوات

برای شادی روح شهدا صلوات


برچسب ها :
چهار شنبه 4 تير 1388برچسب:شهادت * بسیج * عکس شهدا, ساعت 3:11


برچسب ها :

موضوع : حلقه شهید چمران ,   , 


برچسب ها :

 

 

 دل نوشت:

 

چشمات کو برادرم..!!

 

 

  فداش کردی..؟؟

 

  برای چی..؟؟  برای کی..؟؟

 

برای دفاع از ناموست..!!

 

خوب شد..!! خوب شد

 

که امروز دیگه نیستی..!! 

 

نیستی تا ببینی..!!

 

 

بعضی ها که ادعای روشنفکری میکنن

 

چه طوري لباس میپوشن..!!

 

چگونه رو حرفای شما پا میذارند..!!

 


برچسب ها :
چهار شنبه 18 تير 1388برچسب:شهادت * بسیج * عکس شهدا, ساعت 3:23

 

افسران - این تک تیرانداز را می شناسید ؟

بیاید این تک تیر انداز رو بشناسیم؟

یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
ترق!
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!

شهید زرین تک تیراندازی بود که صدام برای زنده و مرده آن جایزه گذاشته بود .

روحش شاد و یادش گرامی باد


برچسب ها :


برچسب ها :
یک شنبه 15 تير 1393برچسب:شهادت * بسیج * عکس شهدا, ساعت 2:18

گنجشکی با عجله و تمام توان

 

به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

 

 پرسیدند : چه می کنی ؟

 

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست

 

و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و...

 

آن را روی آتش می ریزم !

 

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو

 

می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!

 

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،

 

اما آن هنگام که خداوند می پرسد :

 

زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

 

پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!


برچسب ها :

موضوع : مطالب آموزنده و عکس تاثیر گذار ,   , 
یک شنبه 15 تير 1393برچسب:شهادت * بسیج * عکس شهدا, ساعت 2:17

 

 
پرسید : ناهار چی داریم مادر ؟

 

مادر گفت : باقالی پلو با ماهی...

 

با خنده رو به مادر کرد و گفت :

 

ما امروز این ماهی ها را می خوریم و

 

یک روزی این ماهی ها ما را می خورند...

 

چند وقت بعد ...

 

عملیات والفجر 8 ...

 

درون اروند رود گم شد ...

 

و مادر...

 

تا آخر عمرش ماهی نخورد .....


برچسب ها :


برچسب ها :


برچسب ها :


برچسب ها :


برچسب ها :
دو شنبه 9 تير 1393برچسب:شهادت * بسیج * عکس شهدا, ساعت 2:59


برچسب ها :

شادی روح شهید حاج ابراهیم همت صلوات

 

 


برچسب ها :

 

شادی شهدا صلوات



برچسب ها :



برچسب ها :


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد